loading...

لیریکس وان

Lair You always break a heart when you break a promise همیشه با زیر پا گذاشتن عهد یک قلب میشکنه I guess I didn't practice what I preach فکر کنم چیزایی که سخنرانی میکردمو تمرین نکردم Alone, not te

fateme.e بازدید : 519 چهارشنبه 18 تیر 1399 نظرات (0)

Lair

You always break a heart when you break a promise

همیشه با زیر پا گذاشتن عهد یک قلب میشکنه

I guess I didn't practice what I preach

فکر کنم چیزایی که سخنرانی میکردمو تمرین نکردم

Alone, not telling you what's so dishonest

تنها، نگفتنش به تو مثل صادق نبودنه

But honestly, the dishonesty was killing me

اما صادقانه، پنهان کاری داشت منو میکشت

 

You ask a question and I lied

تو ازم یه سوال پرسیدی و من دروغ گفتم

I think about it all the time

من همش دارم به دروغی که گفتم فکر میکنم

I was wrong to think I'm right

من اشتباه میکردم که فکر کردم کار درست رو انجام دادم

Playing God with you and I

خدایا بازی کردن با تو و خودم

But the truth always comes out

اما ماه هیچوقت پشت ابر نمیمونه

In the silence, it rings loud

حقیقت در سکوت بلند به صدا در میاد

Where there's smoke there's a fire

جایی که دود هست آتیش هم هست

 

Now I know what you see

حالا میفهمم چی میبینی

When you look at me

وقتی به من نگاه میکنی

I will always be a liar

من همیشه در نظر تو یک دروغگو میمونم

 

And I know I wasn't doing all the right things

و میدونم که من درست رفتار نمیکردم

Thought what you didn't know could never hurt (so sorry 'bout it)

فکر میکردم چیزی که ازش خبر نداری هیچوقت اذیتت نمیکنه

But when the words slipped out, it struck like lightning

اما وقتی حقیقت برملا شد مثل رعد و برق کوبنده بود

Yeah, keeping it from you just made it worse

آره قایم کردن از تو فقط بدترش کرد

 

Now I don't know what to do (to do)

حالا نمیدونم چیکار کنم

'Cause there's no wrong for you

چون اصلا تقصیر تو نیست

And I can't hear your name without feeling ashamed

و هر بار که اسمتو میشنوم از کارم خجالت میکشم

Afraid of losing you (afraid of losing you)

از اینکه از دستت بدم میترسم

and so I bent the truth (and so I bent the truth)

و آره من حقیقت رو پنهان کردم

And it only happened once

واین فقط یکبار اتفاق افتاد

but once was way too much, yeah

اما همون یکبار مخفی کاری هم خیلی برام گرون تموم شد

 

You ask a question and I lied

تو ازم یه سوال پرسیدی و من دروغ گفتم

I think about it all the time

من همش دارم به دروغی که گفتم فکر میکنم

I was wrong to think I'm right

من اشتباه میکردم که فکر کردم کار درست رو انجام دادم

Playing God with you and I

خدایا بازی کردن با تو و خودم

But the truth always comes out

اما ماه هیچوقت پشت ابر نمیمونه

In the silence, it rings loud

حقیقت در سکوت بلند به صدا در میاد

Where there's smoke there's a fire

جایی که دود هست آتیش هم هست

 

Now I know what you see

حالا میفهمم چی میبینی

When you look at me

وقتی به من نگاه میکنی

I will always be a liar, uh mmh

من همیشه در نظر تو یک دروغگو میمونم

 

Yeah,I know what you see

آره، حالا میفهمم چی میبینی

When you look at me

وقتی به من نگاه میکنی

I will always be a liar

من همیشه در نظر تو یک دروغگو میمونم

 

Yeah,I know what you see

آره، حالا میفهمم چی میبینی

When you look at me

وقتی به من نگاه میکنی

I will always be a liar

من همیشه در نظر تو یک دروغگو میمونم

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • تلگرام لیریکس1
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1925
  • کل نظرات : 583
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 101
  • آی پی امروز : 85
  • آی پی دیروز : 910
  • بازدید امروز : 176
  • باردید دیروز : 3,707
  • گوگل امروز : 27
  • گوگل دیروز : 475
  • بازدید هفته : 176
  • بازدید ماه : 68,275
  • بازدید سال : 537,258
  • بازدید کلی : 7,497,013